عشق (پارت ۲۶)
جیمین: فدات شممممم، من غلط کنم تورو ترک کنم🥺 تا قضیه احساسی نشده و گریه نیومدیم رسیدیم پیاده شو*خنده*
اشکمو پاک میکنم و میخندم
مینجی: بریم
لپتو میبوسه
جیمین: دیگه غصه نخوریا، با هر مرواریدی که از چشمت میباره قلبم تیر میکشه. بشین
پیاده میشه درو برام باز میکنه و لبخند میزنم و پیاده میشم
مینجی: بریم اتاق وحشت
جیمین: مطمئنی؟
مینجی: آره
جیمین: خیله خب بریم
بلیط میگیرم و وارد میشیم ، داشتم راه میرفتم که یه دفعه یه روح میاد جلو صورتم از شدت ترس کیوتو میزنم تو شکم روحه
(کیوتو: یه حرکت کیک بوکسینگ)
جیمین: *خنده* آرومممم نابودش کردی بدبختو
مینجی: سکته کردم یجوری میپره جلوم قلبم اومد تو دهنم
جیمین: *خنده* خب اسمش تونل وحشته
مینجی: *خنده*
ایندفعه یه جنازه میاد جلو که من میپرم بقل جیمین و محکم بقلم میکنه و سرمو میکنم تو گردنش، سرمو میبوسه
بعد چند مین از بغلش میام پایین، یه زامبی پای من و جیمینو میگیره
مینجی: ولم کن ولم کن پدصگ
جیمین درحال جر خوردن از خنده ، هم پای خودش هم منو آزاد میکنه بعد بقلم میکنه
جیمین: اینجا جات امن تره *چشمک*
محکم چسبیدم بهش و از تونل میریم بیرون
جیمین: خوش گذش😃
مینجی: آره خیلی
موجی از جمعیت حمله میکنن سمت جیمین
آرمی ها: پارککک جیمیییننن
جیمین: تونل وحشت من تازه شرو شد * درحال حرص خوردن ولی خودشو خوشحال نشون میده * آخییییییییییی عزیزانم ☺️
مینجی: چی چیو عزیزانم بدو
دستشو میگیرم و فرار میکنیم و میخنده و بام میاد
میبرمش تو یه کوچه تنگ و تاریک که فقط خودمون دوتا جا بشیم
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
اشکمو پاک میکنم و میخندم
مینجی: بریم
لپتو میبوسه
جیمین: دیگه غصه نخوریا، با هر مرواریدی که از چشمت میباره قلبم تیر میکشه. بشین
پیاده میشه درو برام باز میکنه و لبخند میزنم و پیاده میشم
مینجی: بریم اتاق وحشت
جیمین: مطمئنی؟
مینجی: آره
جیمین: خیله خب بریم
بلیط میگیرم و وارد میشیم ، داشتم راه میرفتم که یه دفعه یه روح میاد جلو صورتم از شدت ترس کیوتو میزنم تو شکم روحه
(کیوتو: یه حرکت کیک بوکسینگ)
جیمین: *خنده* آرومممم نابودش کردی بدبختو
مینجی: سکته کردم یجوری میپره جلوم قلبم اومد تو دهنم
جیمین: *خنده* خب اسمش تونل وحشته
مینجی: *خنده*
ایندفعه یه جنازه میاد جلو که من میپرم بقل جیمین و محکم بقلم میکنه و سرمو میکنم تو گردنش، سرمو میبوسه
بعد چند مین از بغلش میام پایین، یه زامبی پای من و جیمینو میگیره
مینجی: ولم کن ولم کن پدصگ
جیمین درحال جر خوردن از خنده ، هم پای خودش هم منو آزاد میکنه بعد بقلم میکنه
جیمین: اینجا جات امن تره *چشمک*
محکم چسبیدم بهش و از تونل میریم بیرون
جیمین: خوش گذش😃
مینجی: آره خیلی
موجی از جمعیت حمله میکنن سمت جیمین
آرمی ها: پارککک جیمیییننن
جیمین: تونل وحشت من تازه شرو شد * درحال حرص خوردن ولی خودشو خوشحال نشون میده * آخییییییییییی عزیزانم ☺️
مینجی: چی چیو عزیزانم بدو
دستشو میگیرم و فرار میکنیم و میخنده و بام میاد
میبرمش تو یه کوچه تنگ و تاریک که فقط خودمون دوتا جا بشیم
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۳.۸k
- ۱۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط